loading...
ازدواج نا فرجام
Omid Koochaki بازدید : 3 چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 نظرات (1)

بدون شرح........!!!!

 

سر کلاس درس معلم پرسید:هی بچه ها چه کسی می دونه عشق چیه؟

هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگه نگاه می کردند ناگهان لنا یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا 3 روز بود با کسی حرف نزده  بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو ازش پرسید .بغض لنا ترکید و شروع کرد به گریه کردن معلم اونو دید و ...

گفت:لنا جان تو جواب بده دخترم عشق چیه؟

لنا با چشمای قرمز پف کرده و با صدای گرفته گفت:عشق؟

دوباره یه نیشخند زدو گفت:عشق... ببینم خانوم معلم شما تابحال کسی رو دیدی که بهت بگه عشق چیه؟

معلم مکث کردو جواب داد:خب نه ولی الان دارم از تو می پرسم

لنا گفت:بچه ها بذارید یه داستانی رو از عشق براتون تعریف کنم تا عشق رو درک کنید نه معنی شفاهیشو حفظ کنید

و ادامه داد:من شخصی رو دوست داشتم و دارم از وقتی که عاشقش شدم با خودم عهد بستم که تا وقتی که نفهمیدم از من متنفره بجز اون شخص دیگه ای رو توی دلم راه ندم برای یه دختر بچه خیلی سخته که به یه چنین عهدی عمل کنه. گریه های شبانه  و دور از چشم بقیه به طوریکه بالشم خیس می شد اما دوسش داشتم بیشتر از هر چیز و هر کسی حاضر بودم هر کاری براش بکنم هر کاری...

من تا مدتی پیش نمی دونستم که اونم منو دوست داره ولی یه مدت پیش فهمیدم اون حتی قبل ازینکه من عاشقش بشم عاشقم بوده چه روزای عشنگی بود  sms بازی های شبانه صحبت های یواشکی ما باهم خیلی خوب بودیم عاشق هم دیگه بودیم از ته قلب همدیگرو دوست داشتیم و هر کاری برای هم می کردیم من چند بار دستشو گرفتم یعنی اون دست منو گرفت خیلی گرم بودن عشق یعنی توی سردترین هوا با گرمی وجود یکی گرم بشی عشق یعنی حاضر باشی همه چیزتو بهخاطرش از دست بدی عشق یعنی از هر چیزو هز کسی به خاطرش بگذری اون زمان خانواده های ما زیاد باهم خوب نبودن اما عشق من بهم گفت که دیگه طاقت ندارم و به پدرم موضوع رو گفت پدرم ازین موضوع خیلی ناراحت شد فکر نمی کرد توی این مدت بین ما یه چنین احساسی پدید بیاد ولی اومده بود پدرم می خواست عشق منو بزنه ولی من طاقت نداشتم نمی تونستم ببینم پدرم عشق منو می زنه رفتم جلوی دست پدرم و گفتم پدر منو بزن اونو ول کن خواهش می کنم بذار بره بعد بهش اشاره کردم که برو اون گفت لنا نه من نمی تونم بذارم که بجای من تورو بزنه من با یه لگد اونو به اونطرف تر پرتاب کردم و گفتم بخاطر من برو ... و اون رفت و پدرم منرو به رگبار کتک بست عشق یعنی حاضر باشی هر سختی رو بخاطر راححتیش تحمل کنی.بعد از این موضوع غشق من رفت ما بهم قول داده بودیم که کسی رو توی زندگیمون راه ندیم اون رفت و ازون به بعد هیچکس ازش خبری نداشت اون فقط یه نامه برام فرستاد که توش نوشته شده بود: لنای عزیز همیشه دوست داشتم و دارم من تا آخرین ثانیه ی عمر به عهدم وفا می کنم منتظرت می مونم شاید ما توی این دنیا بهم نرسیم ولی بدون عاشقا تو اون دنیا بهم می رسن پس من زودتر می رمو اونجا منتظرت می مونم خدا نگهدار گلکم مواظب خودت باش  

دوستدار تو (ب.ش)

لنا که صورتش از اشک خیس بود نگاهی به معلم کردو گفت: خب خانم معلم گمان می کنم جوابم واضح بود

معلم هم که به شدت گریه می کرد گفت:آره دخترم می تونی بشینی

لنا به بچه ها نگاه کرد همه داشتن گریه می کردن ناگهان در باز شد و ناظم مدرسه داخل شدو گفت: پدرو مادر لنا اومدن دنبال لنا برای مراسم ختم یکی از بستگان

لنا بلند شد و گفت: چه کسی ؟

ناظم جواب داد: نمی دونم یه پسر جوان

دستهای لنا شروع کرد به لرزیدن پاهاش دیگه توان ایستادن نداشت ناگهان روی زمین افتادو دیگه هم بلند نشد

آره لنای قصه ی ما رفته بود رفته بود پیش عشقش ومن مطمئنم اون دوتا توی اون دنیا بهم رسیدن...

لنا همیشه این شعرو تکرار می کرد

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟          خواهان کسی باش که خواهان تو باشد

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟          آغاز کسی باش که پایان تو باشد
Omid Koochaki بازدید : 2 چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

سلام....!!!!!

می بخشم کسانی را که هر چه خواستند با من ، با دلم ، با احساسم کردند....!!!!

و مرا در دور دست خودم تنها گذاردند....!!!

 و من امروز به پایان خودم نزدیکم...!!!

پروردگارا:

 به من بیاموز در این فرصت حیاتم آهی نکشم برای کسانی که دلم را شکستند.....!!!!!!!!!!!

آره.....

این همون دنیایی که ما بخاطرش هرکار میکنیم....

ولی میبینید که ارزش نداره درآخر بازنده ای....!!!!

نمیدونم دیگه چی بگم....

 

Omid Koochaki بازدید : 2 چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

زندگی می گذرد....!!!!

 این را هزار بار به هزار بیان گفته اند.....؟!!!!

 اما هرگز باور نكرده ایم. باید با زندگی رفت... جاری شد... و تجربه های نو را لمس كرد....!!!!؟

 وگرنه سرنوشتمان سایش است و مرگ درجا. باید رفت.... در مسیر ساییده شد و در مقصد جان داد....!!!!

زندگی می گذرد....!!!!

 و سرنوشت سنگهایی كه درجا می مانند فرسایش است و مرگ است در رویای دوردستهای زیبا....!!!! 

Omid Koochaki بازدید : 2 چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

از یک عاشق شکست خورده پرسیدم:

 بزرگ ترین اشتباه ؟ گفت عاشق شدن

گفتم بزرگ ترین شکست ؟ گفت شکست عشق

گفتم بزرگترین درد ؟ گفت از چشم معشوق افتادن

گفتم بزرگترین غصه ؟ گفت یک روز چشم های معشوق رو ندیدن

گفتم بزرگترین ماتم ؟ گفت در عزای معشوق نشستن

گفتم قشنگ ترین عشق ؟ گفت شیرین و فرهاد

گفتم زیبا ترین لحظه ؟  گفت در کنار معشوق بودن

گفتم بزرگترین رویا ؟ گفت به معشوق رسیدن

پرسیدم بزرگترین آرزوت؟ اشک تو چشماش حلقه زد و با نگاهی سرد گفت: ( مرگ)


Omid Koochaki بازدید : 2 چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

کــمی عـوض شدم .
دیــریست از خــداحـافظی ها غـمگین نــمیشوم .
به کـسی تــکــیه نـمیـکنم .
از کـسی انــتظار مـحبت نــدارم .
خودم بــوسه میـزنم بر دسـتانم .
ســر به زانـو هایم مـیگذارم و سـنگ صـبور خـودم
مـیشوم .
نـگران خـودم مـیشوم .
بـرای خــودم هـدیه مـیخرم .
با خـودم سـاعت ... هـا حـرف مـیزنم در دنـیای خـودم .
 کـسی حـق ورود نـدارد جـز خــودم ...


Omid Koochaki بازدید : 2 چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

یادت هست…؟!
روزی پرسیدی این جاده کجا میرود…؟!
و من سکوت کردم…
دیدی …! جاده جایی نرفت…!
آن که رفت ، تو بودی
راهی نمیبینم ، آینده پنهان است اما مهم نیست
همین کافیست که تو راه را میبینی و من تو را  . . 

Omid Koochaki بازدید : 2 چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

تــمـــام تــنـــم مـــیــــلـــرزد...

از زخـــمــهــایی کـــه خورده ام!!..

مــن از دســتــ رفـــتــه ام...شـــکــســ ـــــ ــــــتــه ام

مــیــفــهـمــی؟؟

بــه انــتــهــای بــودنــم رســیــده ام

امــا!...

اشــک نــمــیــریــزم

پــنــهــان شــده ام پــشــت

 

لــبــخــنــدی کــه درد مــیــکــنــد


Omid Koochaki بازدید : 2 چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

آثار طلاق بر مردان بيش از زنان است. آسیب شناسان و روانشناسان اجتماعی معتقدند احساساتی نظیر ناامیدی، یاس، افسردگی، کاهش اعتماد به نفس، کاهش پذیرش شخصیت فردی، زیر سوال بردن زیباییها و تواناییهای شخصی و فردی بعد از متارکه به شکل گسترده و پنهان در مردان شکل می‌گیرد.

طلاق به عنوان يك آسيب اجتماعی بر بنیان خانواده اثر گذار است. در اين ميان بعضي اشخاص تصور مي كنند زنان بيش از مردان آسيب مي بينند. ممكن است زنان از نگاه فرهنگي و يا موضوع امرار معاش يا مسائل عاطفي آسيب ببينند اما تخليه خود از نظر رواني را با گريه و يا درد دل انجام مي دهند اما مردان بعد از طلاق نه تنها دچار آسيبهاي رواني بيشتر مي شوند بلكه به خاطر ساختار اجتماعي با درون ريزي ناراحتي ها در معرض سكته و مرگ زودرس قرار مي گيرند.

مردان طلاق تمايلي به ازدواج مجدد ندارند
در این باره دكتر ابهري،رفتار شناس و استاد دانشگاه می گوید: مردان بعد از كودكان بيشترين آسيب را از طلاق مي بينند. نگراني در مورد سرنوشت فرزند و آينده او ، گسست عاطفي با همسر، نگاه جامعه به يك مرد جدا شده و اشاره به ضعف وي به خاطر عدم توانايي در مديريت زندگي عواملي هستند كه مرد را مورد هجوم قرار مي دهند.

او ادامه مي دهد: شايد از نظر ازدواج مجدد مردان شرايط بهتري از زنان داشته باشند اما اكثريت مردان اعتنايي چنداني به ازدواج مجدد ندارند چرا كه وحشت از تكرار شكست اوليه باعث نوعي تجرد طولاني و حتي تا پايان عمر در مردان مي شود.

اين استاد دانشگاه اضافه مي كند: از نگاه مادي ممكن است مردان شرايط بهتري از زنان مطلقه داشته باشند اما بسياري از آنها نيز گرفتار زندان براي مهريه، از دست دادن شغل و پايگاه اجتماعي به خاطر زندان، زخمهاي عميق روحي و عاطفي در مردان ایجاد می کند. در مجموع تمام اعضاي خانواده به خاطر طلاق آسيب هاي غير قابل جبران تحمل مي كنند. اما بعد از فرزندان مردان بيشتر از زنان دچار بحران هاي فكري، اجتماعي و مادي مي شوند.

بخت کم مردان در ازدواج دوم
آسیب ها پس از طلاق در چند محور قابل بررسی است.  بر اساس پ‍ژوهش هايي كه در خصوص تاثيرات طلاق بر خانواده انجام شده است،پیامدهای فردی كه طلاق بر تک تک افراد وارد مي كند بسيار  وسیع است. سرخوردگی منفی، حس بدبینی و تردید، مشکلات مالی اولين اثرات طلاق بر زندگي فردي است كه زندگي مشترك خود را از دست داده است.حس بدبینی و تردید از ازدواج يكي از مشكلات فراگير در مردان طلاق است. آنها به این فکر می کنند اصلا لازم است دوباره ازدواج کنند یا خیر، یا اصلا چه ضرورتی دارد دوباره ازدواج کنند. برای مردان پس از طلاق فرصت هایی برای ازدواج مجدد به وجود می آید، اما آنها به دلیل حس بدبینی که با سرخوردگی همراه است، از کنار آنها می گذرند. جالب این است که مردان در مقایسه زنان از بخت کمتری برای ازدواج بعدی برخوردارند.

اگر فرزند نیز با مرد زندگی کند، این موضوع کمتر نیز خواهد شد، چرا که زنان کمتری هستند که حاضر به تربیت فرزندان دیگران باشند. حتی اگر مردی با زنی که حاضر به پذیرش فرزندش است، ازدواج کند و به ازدواجی اجباری تن دهد، تا آخر عمر با عبارت دریغ و افسوس گذشته زندگی می کند.

دکتر مظاهری عضو انجمن روانپزشکان ایران درباره تاثیرات زیانبار طلاق مي گويد: از آنجا که بسیاری از مردان توانایی کمتری در کنار آمدن با مشکلات دارند و توانایی روانی زنان در این گونه مسائل بیشتر و علت آن نیز ترشحات هورمون استروژن است، هنگام متارکه، مردان به دلیل وابستگی به همسر از نظر مسائل تربیتی و مسائل حاکم بر زندگی ضربه بیشتری می بینند.

مظاهری اضافه مي كند: از آنجا که مردان به خاطر مشغله کاری خارج از محیط خانواده نمی توانند همانند زنان زندگی را اداره کنند و از سوی دیگر آشنایی کمتری با مشکلات محیط خانواده اعم از تربیت فرزندان و مسائل حاکم بر خانه دارند، دچار شکست روحی و روانی می شوند.

تاسف هميشگي با مردان طلاق
خانه تاريك و ساكت است. كليد خانه را مي چرخاند، وارد خانه خالي كه تا چند هفته پيش پر بود از صداي فرياد و شيون زني  كه با ورودش به خانه، گلایه هاش آغاز مي شد. هيچ نشاني از زن در خانه نيست اما ذهن مرد پر است از مرور خاطرات اين چند ساله. خاطرات تلخ و شيريني كه تنهايي شب را پر مي كند و چشمانش را تا صبح بي خواب مي كند. انگار قرار نيست خستگي اين چند سال زندگي مشترك از تنش بيرون رود. مانده است تنهايي اين روزها را دوست دارد يا دلش براي روزهاي پر چالش گذشته تنگ شده است.

دوگانگی عاطفی و تغییرات خلقی شدید و افسوس احساسي كه بيشتر مردان با آن درگير مي شوند .دکتر فربد فدایی، روان پزشک در اين رابطه مي گويد: بلافاصله بعد از جدایی، برای بیشتر مردان دوگانگی عاطفی و تغییرات خلقی شدید به وجود مي آيد. تضاد از این نظر که مردی که از همسرش متارکه کرده در این که کاری که انجام داده درست بوده یا نه مردد است و همیشه با این سوال که آیا می توانسته کار بهتری انجام دهد یا نه مواجه است.

 به عقیده دکتر مظاهری، مرد در عین حال که از همسر سابق خوشش نمی آید، همزمان نسبت به او احساس مثبتی هم دارد؛ چون ممکن است بعضی از جنبه های وجود او را که در گذشته دوست داشته است، هنوز هم دوست داشته باشد. پس از جدایی گاهی اوقات، مرد احساس تاسف می کند؛ چون فکر می کند می توانسته است بهتر رفتار کند، یا احساس شرم در او به وجود می آید؛ به این دلیل که در ازدواج و تشکیل خانواده شکست خورده است.

طلاق انتها ندارد
بر اساس مطالعات جامعه شناختی طلاق  فرآیندی است که ابتدا دارد، اما انتهایی ندارد، به این معنا که طلاق صد درصد اتفاق نمی افتد و صرفا این مسئله به شکل حقوقی پایان می پذیرد، اما مسائل عاطفی ناخودآگاه در ذهن طرفین می ماند.

فرآیند طلاق در بررسی های جامعه شناسان 13 مرحله است، هفتمین مرحله آن طلاق پنهان است که با رنگ باختن عشق و علاقه در محیط خانواده بین زوجین اتفاق می افتد، و از آنجا که ساختار سنتی بر جامعه حاکم است، زنان به جمله می سوزم و می سازم اکتفا می کنند، در این مرحله زن معتقد به سوختن و ساختن برای حفظ پیوند خود است، این در حالی است که هر چه بسوزد می سوزاند، و قربانی این تفکرزنان، مردان هستند. در این مرحله که به ظاهر بر اساس ایثار زن صورت گرفته است و مرد برنده آن است، آثار مخرب روحی و روانی و زیانبار آن بیشتر متوجه مرد می شود.

افسردگي رايج ترين بحران مردان بعد از طلاق
دکترتوکلی روانپزشک افسردگی را رایج ترین بحران مردان بعد از متارکه مي داند و مي گويد: افسردگی در این دوران بسیار شایع است؛ زیرا مردان نمی دانند چه وضعیتی در انتظار آن‌هاست. به طور کلی در دوره  پس از طلاق، خشم، تاسف، عشق و نفرت در هم می آمیزد. ممکن است بعضی اوقات، مرد احساس راحتی کند؛ زیرا بر این باور است که دیگر فشارها و دخالت ها تمام شده است؛ اما ترس از آینده ای نامعلوم، این احساس راحتی موقت را از بین می برد. در این دوران، مردان با یادآوری  مکرر گذشته و بررسی رابطه  ازهم گسیخته خود، دچار اختلال تمرکز می شوند و نمی توانند به هیچ چیزی به طور طبیعی فکر کنند.

متارکه می تواند استرس مضاعفی را برای مردان ایجاد کند،در کنار افسردگی حاصل از این اتفاق، مرد دچار اضطراب می شود، اضطرابی که در مردان بعد از متارکه شکل می گیرد بسته به نوع شخصیت مردان باعث بروز ناراحتی های قلبی و عروقی، بیماری‌های ریوی، ناراحتی های گوارشی، ریزش مو و یا سفید شدن موی سر می شود.

مردان همانند زنان بعد از طلاق دچار مشکلات بسیاری می‌شوند، مشكلاتي كه بي توجهي به آن مي تواند آنها را با آسيبهاي جدي جسمي و روحي مواجه كند.

Omid Koochaki بازدید : 2 چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

مي‌گویند عشق عقل را فراری مي‌دهد و کسی که به این احساس مبتلا مي‌شود، نه مي‌بیند و نه مي‌شنود. از نگاه عده‌ای حسادت و سرسختی همراه همیشگی عشق است و از نظر گروهی دیگر، عاشق دنیا را از نگاه معشوقش مي‌بیند و جز به خواسته او نفس نمي‌کشد. همسر شما از کدام دسته است؟ از گروه عاشقان رؤیایی یا کسانی که مي‌خواهند معشوق‌شان را با غل و زنجیر به خود پایبند کنند؟ روان‌شناسان مي‌گویند اگر شریک زندگی شما احساسی خوشایند و آرامش‌بخش را به شما هدیه نمي‌کند و به جای ساختن یک زندگی آرام خانه را برای‌تان جهنم کرده، نمي‌توانید اسمش را عاشق بگذارید. اگر مي‌خواهید احساس او را آزمایش کنید و مطمئن شوید چیزی که ضربان قلبش را تندتر مي‌کند بیماری است یا عشق، در ادامه این مطلب با ما باشید.

گرفتار سندرم ترومای عاشقی است
3 سال از ازدواج دخترم گذشته بود که همسرش به او خیانت کرد و بعد هم از او جدا شد. دخترم از روزی که فهمید زن دیگری در زندگی شوهرش است، به شدت افسرده شد. مدام در حال مرور کردن آن اتفاق است و موضوع خیانت از ذهنش محو نمي‌شود. مشاجره‌های بعد از آن روز هر لحظه در خاطرش زنده مي‌شوند. برای رها شدن از این وضعیت، به خانه ما برگشته، عکس‌های عروسی‌اش را پاره کرده و با همه دوستانی که بعد از ازدواج با آنها آشنا شده بود قطع رابطه کرده. انگار مي‌خواهد باور کند که هرگز ازدواج نکرده.

عاشق شکست خورده
دختر شما به سندرم ترومای عاشقی دچار شده. یعنی به‌خاطر اتفاق ناگوار یا همان ترومایی که در زندگی‌اش رخ داده، یکپارچگی روانی‌اش را از دست داده و به نوعی وحشت و درماندگی آزار دهنده دچار شده. چنین ترومایی معمولا بعد از از دست دادن یک عزیز، مورد خیانت قرار گرفتن یا یک شکست عاطفی بزرگ ایجاد مي‌شود. گاهی مبتلایان دچار افسردگی و حتی اختلالات انطباقی جدی مي‌شوند و گاهی سعی مي‌کنند با پاک کردن همه نشانه‌هایی که آنها را به یاد آن حادثه مي‌اندازد، از آن فاصله بگیرند. چنین فردی تنها یک عاشق شکست‌خورده نیست. بلکه به درمان روانپزشکی و روانشناختی نیاز دارد.

اختلال شخصیت مرزی
من سومین کسی هستم که تصمیم گرفته با او ازدواج کند. مي‌گوید اولین نامزدش اهل ساختن زندگی نبوده و همسر سابقش هم زنی بی فکر و سختگیر بوده. نمي‌دانم او واقعا قربانی اشتباهات دیگران است یا اینکه توان سازگاری با دیگران را ندارد. با وجود اینکه من هنوز با دوستان مدرسه‌ام هم در ارتباطم، در زندگی او خبری از دوستان قدیمي‌نیست. بیش از اندازه سیگار مي‌کشد و مي‌گوید بی‌فکری خانواده‌اش زمانی او را به سمت اعتیاد برده بوده. مي‌گوید عاشقم است و اگر روزی در زندگی‌اش نباشم، دلیل دیگری برای زنده ماندن ندارد. اما از طرف دیگر با من هم خوب تا نمي‌کند و با بهانه‌های بسیار کوچک از من مي‌رنجد و بددهنی مي‌کند. نمي‌دانم مي‌تواند زندگی خوبی را برایم بسازد یا نه. چون حتی در کارش هم ثبات رویه ندارد. مغازه‌دار است و چند هفته با اشتیاق یک کسب و کار را شروع مي‌کند و خیلی زود پشیمان مي‌شود و سراغ کسب تازه‌ای مي‌رود. به‌خاطر از این شاخه به آن شاخه پریدن‌هایش شرایط اقتصادی خوبی هم ندارد.

اصلاح ناپذیر
نمي‌گوییم اگر از او جدا شوید زنده مي‌ماند. شاید تهدیدهای او به خودکشی زیاد هم بی‌راه نباشد. فردی که شخصیت مرزی دارد ممکن است بعد از تنها رها شدن، فرد مقابلش را به بی‌عاطفه بودن متهم کند و برای ثابت کردن این اتهام با اعتیاد یا حتی خودکشی به خودش آسیب برساند. اما شما در هیچ کدام از این اتفاقات مقصر نیستید.

واقعیت این است که حتی اگر هر کسی جز شما در این موقعیت قرار مي‌گرفت باز هم همین اتفاقات مي‌افتاد. شما نمي‌توانید چنین عاشقی را اصلاح کنید، چراکه اگر به او دلخوری‌تان را نشان دهید، تصور مي‌کند از او بیزار شده‌اید.

پارانوئید است
هر حرف ساده‌ای که مي‌زنم، تبدیل به یک دعوای بزرگ مي‌شود. همیشه گمان مي‌کند با حرف‌هایم به او طنه مي‌زنم یا از ناتوانی‌هایش شکایت مي‌کنم. بعد از هر جمله‌ام مي‌گوید: «آهان... منظورت این بود...» این اتفاق نه تنها در خلوت ما، که بعد از هر مهمانی هم مي‌افتد. از حرف‌هایی که به دیگران زدم، لبخندهایم یا هر حرکت دیگری یک مقصود خیالی پنهان را کشف مي‌کند و من را به‌خاطر این خیالات محاکمه مي‌کند. وقتی مهربانم، مي‌گوید: «چه اشتباهی کردی که با مهربانی مي‌خواهی جبرانش کنی؟» وقتی خسته‌ام مي‌کند و بدخلق مي‌شوم، مي‌گوید: «پای بهتر از من به زندگی‌ات باز شده که دیگر حوصله‌ام را نداری؟» هر بار پس از دعواها و اتهام‌هایی که به من مي‌زند، مي‌گوید عشق من دیوانه اش کرده و با التماس و گریه طلب بخشش مي‌کند اما تنها چند ساعت بعد، همه ماجرا از اول شروع مي‌شود. توی این خانه حتی حق نفس کشیدن هم ندارم.

بیماری سوظن
دیوانه شدن از عشق دیگری و نشان دادن رفتارهای دوگانه و البته آزاردهنده به این بهانه، نشانه عشق نیست. مردی که به قول خودش از فرط عشق مدام همسرش را به خیانت متهم مي‌کند یا حرف‌هایش را جملاتی برای سرزنش کردن و اتهام زدن تفسیر مي‌کند، ممکن است به بیماری پارانویا مبتلا باشد. چنین مردی یک لحظه عاشق و شیداست و یک لحظه دشمنی سرسخت که در پی انتقام گرفتن است. زندگی با چنین مردی، یک تعقیب و گریز بی‌پایان است. اگر این عاشق به پارانویا مبتلا باشد، مي‌تواند برای انتقام گرفتن از معشوقی که از نظر او خیانتکار است، به او آسیبی جدی برساند. چنین بیماری حتی به اعضای خانواده و دوستان دیگرش هم اعتماد ندارد و اگر برای درمان به متخصص مراجعه کند، حتی نمي‌تواند به درمانگرش هم اعتماد کند.

دوری از من عذابش می​دهد
آنقدر عاشقم است که حتی نمی​تواند چند دقیقه دوری​ام را تحمل کند. کافی است چند ساعت با دوستانم بیرون روم تا به جای اینکه او هم سراغ دوستانش برود، دلتنگ من شود و با تلفن و پیامک و حتی آمدن به محل قرار از من بخواهد که به خانه برگردم و در کنارش باشم. در این رابطه حرف، حرف من است و تصمیم، تصمیم من. نظرات مهم زندگی را من می​دهم و او هم با اشتیاق حرف​هایم را می​پذیرد. این بله گفتن​های  بی​قیدوشرطش گاهی آزارم می​دهد اما مدام  می‌گوید می‌ترسد تصمیم​هایش درست نباشد و با اشتباه کردن من را ناراحت کند. در زندگی مشترک​مان، انگار او یک کودک است و من مادری که باید از او مراقبت کنم و برایش تصمیم بگیرم. گاهی فکر می​کنم او با این همه وابستگی و نیازی که به حمایت دارد، چطور می​خواهد پدر شود و از  کودک​مان مراقبت و حمایت کند.

اختلال شخصیت وابسته دارد
تصور مي‌کنید این مرد بله قربان گو عاشق شماست؟ متاسفیم که ناامیدتان مي‌کنیم. او بیشتر از آنکه عاشق باشد، بیماری است که به اختلال شخصیت وابسته مبتلاست. برای چنین فردی مهم نیست چه کسی در جایگاه معشوق قرار گرفته باشد. او دوست دارد به کسی وابسته شود و تمام مسئولیت‌های مهم زندگی را به دوشش بیندازد. تنها ماندن آزارش مي‌دهد و از تصمیم گرفتن مي‌ترسد. به همین دلیل مدام حضور شما را طلب مي‌کند و اجازه مي‌دهد به جایش تصمیم بگیرید. او برای جلب محبت شما هر کاری مي‌کند و حتی اگر تحقیر یا سرزنشش کنید هم از این رفتارها دست بر نمي‌دارد. چنین مردی نمي‌تواند یک پدر توانا باشد، چون خودش بیشتر از هر کسی به حمایت و مراقبت احتیاج دارد. پس اگر قصد ادامه دادن زندگی با او را دارید، باید با کمک یک متخصص درمانش کنید.

Omid Koochaki بازدید : 3 چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 

ازدواج ناموفق برای خانم ها خطرناک است

متخصصان معتقدند که ازدواج توام با ناخشنودی سلامت عمومی بدن را تحت تاثیر قرار می دهد.

 تحقیقات نشان می دهند که ازدواج ناموفق و عدم برخورداری از زندگی مشترک شاد، برای زنان خطرناک تر از مردان بوده و با خطر ابتلا به بیماری های قلبی- عروقی همراه است.

 بر اساس این مطالعه که در آمریکا انجام شده است، اختلاف و بحث دایمی در میان زوجین موجب بروز افسردگی هم در زنان و هم در مردان می شود، اما نکته مهم این است که این زنان با احتمال بیشتری نسبت به مردان ممکن است دچار فشار خون بالا و سایر شاخص‌های سندرم متابولیک شوند.

 سندرم متابولیک یا سندرم X مجموعه ای از علایم (مقاومت به انسولین، چاقی شکمی، افزایش چربی های خون و پرفشاری خون) است که پیش زمینه بیماری هایی همچون دیابت، بیماری های قلبی -عروقی و سکته می باشد.

 

متخصصان معتقدند که ازدواج توام با ناخشنودی سلامت عمومی بدن را تحت تاثیر قرار می دهد، اما افسردگی ناشی از فشارهای روانی این ازدواج‌ها، منشا ابتلا به سندرم متابولیک در زنان به شمار می رود.

 

برای انجام این پژوهش، 276 زوج به وسیله پرسش‌نامه مورد بررسی قرار گرفتند. در این پرسش نامه جنبه‌های مثبت و کیفیت ازدواج این افراد‌، جنبه های منفی مانند جر و بحث، خصومت و عدم توافق درباره موضوعات مهم زندگی و همچنین علایم افسردگی ارزیابی شد.

 

بعلاوه 20 درصد مردان و 12 درصد زنان این گروه مبتلا به سندرم متابولیک بودند.

 

نتایج نشان داد که مشکلات جدی و اختلاف های عمیق میان زوجین، موجب ابتلا به افسردگی هم در زنان و هم در مردان می شود، اما مردان با احتمال بیشتری بر اثر فشارهای ناشی از زندگی مشترک دچار افسردگی می‌شدند. از طرفی رابطه میان افسردگی و سندرم متابولیک تنها در زنان مشاهده شد، به این معنی که افسردگی در این زنان خطر ابتلا به سندرم متابولیک را افزایش می داد.

 

دلیل این ارتباط دقیقا مشخص نشده است اما روانشناسان گمان می کنند که زنان در صورت نگرش و احساس منفی نسبت به زندگی مشترک، این احساس را در خود حفظ کرده و به صورت دایمی با آن همراه هستند.

 

این مطالعه نشان می دهد که دقت در انتخاب همسر و همچنین آموختن مهارت های زندگی و برخورد مناسب و منطقی با تعارضات میان زوجین، نه تنها سلامت روانی افراد را تامین می کند بلکه در حفظ سلامت جسمی نیز تاثیر بسزایی دارد.

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 11
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 2
  • بازدید کلی : 61